ترانه نوین

گزیده عاشقانه های کسری مهرگان به کوشش((هانیه سالاری))

ترانه نوین

گزیده عاشقانه های کسری مهرگان به کوشش((هانیه سالاری))


ای کاش جاده ای بود سبز و هموار"برای رفتن"به خاطرات گذشته

جاده ای نه از تبار فاصله ها و نه از قماش کوچ...

 نه در خواب....که در بیداری...

 امروز:تمام جاده ها به نرسیدن میرسند...

پایان هرجاده"آغازیست برای پایانی دیگر...":

 بی بها" بی رهگذر...

ای کاش میانبُری بود برای رسیدن به خاطرات دیروزی که:

 روزی حریص تصویر فردایش بودیم

و اکنون فرداییست که دیروز منتظرش بودیم.

و امروز خاطرات فردای ماست...بی هوا تر از کنون.

امروز گذشته ایست"که فردا آنرا یاد خواهیم کرد..

ای هم آسمان:امروز خاطرات فردایمان را زیبا بساز"

شاید"..."شاید":فردا جهانی باشد که آسمانی در آن نیست.

آسمانی نیست:و خورشیدی نیست"

خورشیدی نیست وپس ابری نیست"و بارانی نیست"

بارانی نیست که خاکی نیست

خاکی نیست و رویشی نیست و نهالی نیست؟!

 پس ثمری نیست. که"ثمری نیست و غذایی نیست"

 غذایی نیست:پس زندگی نیست

چه تلخ است که آغاز پایان ما"

رسیدن به آذوقه ایست"که جسم  مارا ارضاء کند

 "تا: رویمان سرخ تر شود.

پس ای هم آسمان: خاطرات فردایمان را آسمانی تر بساز"

شاید فردا بر روی زمین:آسمانی نباشد...

و کبوتران :قهرمانان خیالی افسانه ای باشند:

: دندان گیر تر از کلاغی که آنقدر رفت تا" به نرسیدن رسید

افسانه ای  بر لبان مادرانی که با آه و حسرت"

در بستر زمینی بی آسمان

 آنرا در گوش کودکانی زمزمه میکنند:

 که ما " امروز" فردایشان را میسازیم.

پس ای هم آسمان...:فارغ از فردایمان"...

خاطرات فردایشان را زیباتر بساز.

که هر  قطره در بستر خاک:

مژده  میلاد جوانه ایست که روزی:"...

دود از کُنده آن برخواهد خواست 

راستی :!!!؟"  اگر آسمانی نباشد" خدایی هست؟؟!!


((کسری مهرگان...


((به آنانکه رفتند تا بمانند...

 (برادرجان):

برادر جان..تو ای نور دو دیده.تو ای شقایق بر خون تپیده

ببین دستای گرم و مهربونت"چه دیواری بروی شب کشیده

برادرجان تو این شبهای بی تو"ببین چه مومنانه بیقرارم

شبونه تو خودم"بر گِل نشستم"از اون روزی که رفتی از کنارم

هنوزم عطر تنپوش سفیدت"بهارو تا دم خونه کشیده

جنونِ خاطرات با تو بودن"رو زخم بی کسیم مرهم تنیده

تموم آسمونا صف کشیدن"که آخر قرعه به"اسم تو اُفتاد"

تو موندی و یه کوه از سنگ تزویر"برادرجان"تو ای تکرار فرهاد

 تیر و ترکش و گلوله مهربونیاتو دیدن"

میدونن مهمون نوازی"واسه ی تو صف کشیدن

نمیدونم کجای آسمونی"که عطرت جاری تو خلوت من

کُجایی تا ببینی قاب عکست"شده خورشید سبز ظلمت من

کُجایی تا با دست مهربونت"رو زخمای تنم مرهم بپاشی

نه میذارم"نه میتونی"که حتّی"یه لحظه از خیال من جُدا شی

برادرجان"دو تا چشمامو میدم" یه لحظه سر روی شونت بذارم

یه دریا"هق هق دلتنگیامو"توی آغوش امنِ تو ببارم

هنوزم خاطرات با تو بودن"یه لحظه از خیالم کم نمیشه

نه دیگه...بعد دستای تو هیچکس"برای زخم من مرهم نمیشه

یکی میگه که نزدیک سحر بود"همینجا تو همین محدوده جون داد

یکی دیده که از بالای ابرا "خدا اومد واسه تو دست تکون داد

یکی میگه که با لبهای تشنه"لب دریا شبونه جون سپردی

تو رفتی و دل از ساحل گرفتی "ولی آخر دل دریا رو بُردی

تموم سهم من از بودن تو"یه سربندِ سیاهِ یا حُسینه

زمین شد کربلا وقتی شنیدی"که رمز شب"شُعار یا حُسینه

همیشه میگُفتی مهمون"واسه قلب تو حبیبه

واسه اینه"تیرو ترکش تو تن تو قد کشیده

برادر جان توی سنگر چه دیدی"که با خنده دل از دنیا بریدی

میگن از سنگر دشمن شنیدن"که گُفتی تَرکشارو پس نمیدی

تموم آسمونا صف کشیدن"دوباره قُرعه به اسم تو اُفتاد

تو موندی و یه کوه ازجنس تزویر"برادر جان تو ای تکرار فرهاد...

.................  ...................   ..................   ..................   .................  
((شاعر:کسری مهرگان))KasraMehregan021@Gmail.com


پرواز را بنیاد کن:

شاید دگر نباشد"این محدوده جای پرواز

ترانه ای فریاد کن:

شاید ز ریشه خشکید"گلواژه های آواز

از عاشقی به عادت"هجرت تلخ ما بود

آرامش چشامون"دروغ آینه ها بود

عاشق تر ار شقایق"در بین ما کجا بود

خاکی بسان دریا"فریاد بیصدا بود

از روشنی به ظلمت هجرت به انزوا بود!

سکوت شب"نشونی"از قتل یک صدا بود

حال""در برزخ رسیدن"ماییم و یک بهونه

با گریه قد کشیدن"در حصر این زمونه

ماییم و یک ترانه"در استتار رخوت

ماییم و مرگ خورشید"در کارِزار ظلمت

در" تحریم سرد فانوس"بر خاک شب نشستیم

بهای کفن نداریم"کین گونه زنده هستیم

لبریز از دعاییم"امّا " اثر نداریم

جز نان و  آه و آتش" حرصی به سر نداریم

ما قاتلان نوریم"در استتار ظلمت

محکوم بر سکوتیم"درخاک سرد غربت

در جاده ی رسیدن"پایان شروع ما بود

اینگونه شب نمیشد"صدا اگر صدا بود

فرجام قصّه هامون "جز مرگ و انزوا نیست

در بین یاد و یاران"بی کس تر از خدا نیست

آبی تر از شقایق در بین ما کجا بود

خاکی بسان دریا"فریاد بیصدا بود

هر شب به شوق دریا"با ابر گریه میکرد

یک قطره از خدا را"بر خاک هدیه میکرد

*اثری از:*کسری مهرگان...


میروم" تا که بمانم در" خیال خیس چَشمانش...

تا پناه و "مرهمی باشم"به زخم آرزوهایش.

میروم از غُربت چشمش"هزاران زخم بردارم...

که خورشید نگاهم را به دست سایه بسپارم.

کنون عمریست بی حاصل"گریزی گشته بی  روزن:

تب دلدادگی در او " امید زندگی در من

خوشا مرهم شدن بر زخم آن چشمی"

که خنجر بر تمامت زد...

خوشا"مَاءمن شدن بر غُربت دستی:

که آتش بر کُنامت زد...

خوشا سَر رفتن از رویا"در این طُغیان بی پایان

خوشا حُکم سحرگاه و""خوشا تبعیدِ در باران...

در این حریق مرگ روزافزون"خوشا پروانگی در خون

چو لیلا عاشق فرهاد" چو شیرین غافل از مجنون

...................................:


تو آسوده بخواب امشب" که من جای تو بیدارم

بذار تا خستگیهاتو" به سنگِ سینه بسپارم

برای خواب چَشمونت"قلندر واره بیدارم

بذار از ساحل پِلکات" یه دریا بوسه بردارم

بخواب" زخمی تر از گریه"گُل بارونیه دردم"

دعا کن"قصّه زیبا شه"به آغوش تو برگردم

توی گریه دُعا کردم"به زیر گریه ی بارون

خدا ...چشمامو بردار و " ولی دنیاشو برگردون

ببین به حُرمت اشکات"چه مومنانه ویرونم

نگاهم کن"چه پاییزم".نگاهم کُن:زمستونم

من از عشق و من از بودن"فقط دستاتو میدونم

من از شعر شبِ دریا"فقط چشماتو میخونم

بی تو"بر تو گریه کردم"از تو با تبر"شکفتم

بی تو از غزل شَنیدم"با تو از"ترانه گُفتم

با تو از ستاره گفتم" توی گریه قد کشیدم

غصّه هامو دوره کردم"تا به اسم تو رسیدم

از تو با ترانه گفتم " چشمای خاطره تر شد

اشک من گریه افتاد" قطره قطره شُعله ور شد

:برای ظلمت چشمات"بدنبال یه فانوسم"

تو رو آغوش میگیرم " تنِ دَرداتو  میبوسم

رو لبای پینه بستم"طعم اشکاتو چشیدم

عطرتو بغل گرفتم"یادتو نفس کشیدم

تحمّل کن"تمام من"که صبح قصّه نزدیکه

 طلوع زنده بودن باش"که راه مرگ تاریکه

وای اگه چشمای تو یاری کنه"پُره از" حماسه میشمو جنون

واژه واژه با صدا قَد میکشم"نغمه سوز "غزلسرا" ترانه خون

وای اگه لبخند تو یاری کنه"از گناه این جماعت میگذرم

"این جهان ارزونی آدمکاش "تو رو با خودم از اینجا میبرم

با کدوم ترانه میشه"؟ غم چشماتو  بگیرم

 تو بجای من بخندی"من بجای تو بمیرم

تو ای شرجی تر از بارون" نرو از صحن این خونه

ببین این مرد دیوونه " جداییتو نمیتونه

من از درد سکوت تو"به این ترانه" رو کردم

دعا کن قفل شب واشه"به آغوش تو برگردم.

 ((کسری مهرگان...

 

به قاصدک شعله نکش

ستاره رو پرپر نکن

با برق تنسوز نگات

خورشیدو خاکستر نکن

خورشیدک فال منو

تو صحن شب رها نکن

خاطره رو به شب نبر

ماهکو زابراه نکن

یه مرد شرقی از قفس

در انتظار رفتنه

به پای قصّه هاش بشین

حریص از تو گفتنه

اون مرد شب شکسته که:

بی تو به قعر شب رسید

به حرمت نگاه تو...

رو ماه شب.خط میکشید

بی تو شکست و گُر گرفت

تو.حریق سرد گریه هاش

بیاد لبخند تو بود

تو هق هق شبونه هاش

هجرت تنگداز تو

حرمت شعراشو شکست

تو  حصر شب.خاطره شد

به خاک انزوا نشست

بُغچه ی یادگاریاش

لبالب از خاطره بود

غُسل . به گریه میگرفت

وقتیکه از تو میسرود

اون مرد شب شکسته که   

بی تو به قعر شب رسید

برای تکیه گاه تو

چه مومنانه قد کشید

گلواژه ی ترانشو

برای موهای تو چید.

ترانه سرا:کسری مهرگان





          (همگُریز)


بخون که با صدای تو"فردای قصّه روشنه

بذار که تیشه صدات"بُت سکوتو بشکنه

تو این شب خاکستری"ستاره پر نمیزنه"

شب شبه عاشقانه نیست"شب"شبه "شب شکستنه

شاید تو این هجوم درد"زجّه ما ترانه شد

مرثیه حضور ما"حدیث عاشقانه شد

گزیده ای از اثر طویل:نون و پنیر و انزوا"نوشته کسری مهرگان

نون و پنیر و خاطره"تو حصر قاب پنجره

عمریه پشت این قفس"تمام من منتظره

نون و پنیر و رازقی"تو سفره ی خالی من

ترانه ها غزل غزل"..برای تو .به پای من

خیال تو برای من..تمام من برای تو

دار و ندار زندگیم :ترانه هام فدای تو

شبیه دردای توئه "چشمای شرجی تَرَم

تو از من آسوده تری؟"من از خودم عاشقترم 

هق هق شبها مال تو..سهم شباتو میخرم

ببین واسه پریدنت...چه مومنانه پرپرم

گلواژه های شعرمو"با گریه میچینم برات

با این سکوت روشنم...ترانه میریزم بپات

نون و گُریز و انزوا  من و  ترانه و صدا..

تموم دنیا مال تو...هرچی نموندش" مال ما

مخمل رویا مال تو"سوگُل دردات واسه ما

چه مُنصفانه واسه تو...چه شاعرانه سهم ما..

شاعر:کسری مهرگان...


عشق را خواهم جُست"عشق را خواهم یافت

در نگاه کودکی"لقمه بدست"در تمنای سلوک دخترانی بکر و تر

که به جادوی خیال"بر "هجله ی آینده رویایی خود مینگرند

بوسه ای سیر"به اندیشه ی بارانی تو خواهم کوفت

غسل تعمید ز  مرداب تنت خواهم کرد

پاک""آلوده ی چشمان تَرَت خواهم شد

کوچ را خواهم کُشت"و ز اندام سفر":

افسانه ای خواهم ساخت"مُضحک و دور و بعید

تا بدانند و بمانند"که این ظلمت شب رهگذریست

که گُذارش به درازای سکوت من و تو طولانیست

و طلوعش ز غروب من و تو  غره شده

در شب میلاد زوال سایه ها"جرعه ای خواهم خورد

ز می بیداری"تا بدانند که سرمستی ما هُشیاریست

قاتل کابوس ظلمت"دشنه ی بیداریست

راستی این دشنه پوشان"ز چه رو ؟

مل مل ابریشمی باکره را "به گلوگاه شب خلوت خود میطلبند؟!

و  مِی  از قامت شرجی تنش مینوشند"

چه غریبست نامشان!! چه بعیدست راهشان!

منکه از جبرِ"گِرَ" ثانیه ها "بیزارم "نازنینم"تو چطور؟

منکه از آتیه ی عُزلت من"واهمه دارم"بهترینم " تو چطور؟

تو مرا باور کن"تو مرا باور کن...

تو مرا باور کن"که حضورم"به بلندای قدِ"باور توست"

نازنینم تو مرا باور کن"تو مرا خاطر کن:

من در این وادیه دنبال چه میگردم باز؟!

که جهان را به حصار ابدی مینگرم؟

در جهانی که زنان را "به بهای لقمه ای مینوشند!

تا ز  رود قامت شرجی شان"تن آلوده ی خود"پاک کنند

پرده ها خواهم درید"پرده از بُرقع اجبار زنانی"

که به استتار در چادر شب زیر لب"مرثیه ها میگویند:

توبه خواهم اکنون "جرم من سنگین است"

جرم من چشم خمار و تن ابریشمی خیس منست...

خوشبحال بوف شب"خوشبحال زاغ ها

حصر در کنج قفس بر این بود:که طوطی از بخت بدش زیبا بود.

جُرعه ای خواهم شد"و نگاه مردم شبزده را خواهم شُست

شاخه ای خواهم شد"شاخه ای آبستن از بار غزل:

تا جهان از ثمر نغمه ی من سیر شود"تا بپا خیزد باز:کودک زیبای من

تا که خشتی را که بنیان زده ام آب دهد.

تا که زیر سایه ی "سایه ی من قد بکشد.

غزلی خواهم شد"غزلی جنس نهیبی فاش خو

و تو را خواهم خواند"بیصدا بی حنجره:

تا بدانند مرا از برِ تحریم صدا باکی نیست"من سراپا سخنم:

چه کسی هست مرا یاری کند؟

تاکه با قاموس واژه های تبعیدی من:نغمه ای ساز کنیم"

واژه در سینه بپاشیم"غزل آواز کنیم!.....

همچو  فریاد سکوت""در گلوگاه سقوط: رسته  پرواز کنیم

غزلی خواهم ساخت"طعم باران "رنگ آب

چو تجلّای ملیح ماهتاب..و تو را خواهم بُرد:به دیاری که در آن:

نه ثوابِ است"گُلی چیدنِ از باغ جَبِ بیوه زنان"

به دیاری که شمیم گل اُمید در آن  

همچو  باران نجابت جاریست:

عطر تنپوش خدا"در شب و روزش جاریست

به سلامی روزه ی سکوت خود را بشکن"...که:

من پر از زمزمه ام"نازنینم تو چطور؟

(ترانه سرا:کسری مهرگان)

KasraMehrega021@Gmail.com



به آنکه سکوت را" فرصت  خواب میخواند:((م-ا))

تو جهان سرد و آهنی من"

کفترا:حریص یک جُرعه هوان

تو کویر تشنه ی جهان من...

غُنچه ها"خوراک امن کوسه هان

به قصیده ی خیال تّو قسم

تو صدام بُغض سیاه ماتمه

نمیگم باید بدونی" امّا من:

هنوزم ساحل مرگو یادمه

هنوزم مرگ شقایقای باغ

بانی سیاه شعرای منه

زجّه ی شکستن ستاره ها

خورشیدو تو سایه آتیش میزنه

نازنین"جهان اسیر فاجعس.

تو داری از مرد دلبسته میگی ؟!

رازقی تو حوض خون"به گِل نشست

داری از کدوم بهار قصّه میگی

غُنچه ها"با گردن حریرشون

تیغه ی خنجر شب رو میدرن

راستی تو جهان سرخ و سبز تو ؟

این ترانه منو"چند میخرن

شاعر:کسری مهرگان...

قابل توجّه دوستان و کاربران سایت ترانه نوین"و انجمن ترانه و ترانه پویان نازنین:

بدلیل درخواست دوستان و عزیزان همترانه که در دوره های پیشین نیز در"انتشار سلسله مقالات هنری و آموزشی ترانه سرایی  با حضور گُسترده و مهر انگیز خود ما را تشویق به انسجام در نگارش فصول بعدی این جزوات نموده"و با لطف زیاد ما را ترغیب به طیّ این طریق هنری با جدیّت هر چه تمام تر کردند."در این دوره نیز اقدام به انتشار این دروس آموزشی در فضای مجازی خواهیم نمود"قابل ذکر است که این مطالب:گزیده و چکیده ای از کتاب(فلسفه ترانه سرایی)نوشته کسری مهرگان"که در دوره پیشین برای کاربران و مخاطبان رونمایی و منتشر شد"و نیز سلسله جُزوات و نُسخ علمی پژوهش و گردآوری شده توسط ایشان و نیز تحربیّات هنری و حرفه ای دوستان شاعر خواهد بود"که امیدواریم یاران همترانه نیز ما را در این راه خیر و صعب یاری کنند و تجربیّات خویش را از ما و هنرجویان و مخاطبین دریغ ننمایند و گُفتنیست که به خواست خدا از شاعران و ترانه سرایان پیشکسوت و نامدار داخل و خارج نیز استفاده خواهیم نمود و پای سخنان این عزیزان سخاوتمند زانوی تلمّذ خواهیم زد"تا همگی در رشد و نموی کیفی هنر باستانی و گرانمایه سرزمین هنرپرورمان که روزی مولانا"و شیخ اجل"و حافظ ها و کبار دیگر ترانه سرایی که بر کالبد این طریق و مکتب از جان دمیده اند و سپس عامل آن علوم شدند و همواره بر تارَک سماوات تاریخ هنر میدرخشند"نقشی حتّی کوچک داشته باشیم تا بلکه قطره قطره بتوانیم  دزدان سرمایه دار را که ثروت و سرمایه شان جهل و نادانی برخی از نسل امروز است را در سیلاب این هنر غرق کنیم""که جهل پدر تمام ناکامی هاست حال چه بسا که آن در باب ترانه و هنر باشد.و باز در پیرامون این مهم خدای پاک را سپاس گذاریم که مطالب پیشین نیز مُثمر ثمر واقع شده و باز و باز"خدا را سپاس که این مطالب آموزشی تاثیر خوبی را در ذهن و قلم یارانمان"چه آنان که تازه به این هنر راغب شده اند و چه شاعران و ترانه سرایان عزیز"که با پیامهای خود ما و تیم مارا مورد لطف خود قرار دادن"گذاشته"و نیز تاثیر نیکتر را بر روی پژوهشگران و محقّقانی که طالب تحقیق در ماهیّت شعر و ترانه و ارتباط کلام با موسیقی"هستند"اما منبعی صادق و دلسوز در اینباره ندارندبگذارد.یاران"چنانچه میبینیم"هنرمندان و هنر پویان و هنر کُُشان سرزمین ما"به 3 قسم تقسیم شده اند"1: برخی اساتید و بزرگان و کبار عرصه ترانه و موسیقی که حتّی حاضر به یک مصاحبه مطبوعاتی نیز در باب تبیین و آموزش دانسته هاشان به نسلی که هم مستعد است و هم نیازمند یاری از سوی اساتید مجرّب"نیستند تا آنچه را که خود روزی از دیگری آموختند"حال به اینان بیاموزند"و این بُخل و خساست معنوی موجب پیدایش جُنبندگانی دو پا گشت که از جهل مخاطب برای انتشار لاتعالات خود استفاده نمودند و آثاری سوء را به پرونده هنری چندین و چند ساله این عرصه پاک تحمیل کردند"که ضربات غیرقابل جبرانی را به پیکره موسیقی و ترانه ما وارد آورد"و باز هم با سکوت اساتید و صاحب نظران شکاف و جراحت مسموم این مهملات در ذهن و روان مخاطب عامّه نهادینه شد"که بقول استاد عزیزم مسعود صدر"انسان با گوش دادن و مواجهه با این آثار احساس پوچی و بی ارزشی میکند.و مطمئنا اصحاب علم و ادب در اینباره مسئولند.

2:دسته دوم افرادی هستند که از روی دست گروه اوّل مینویسند و با هیت شدن یک یا دو اثر از ایشان"(آن هم در بین عوام")خود را به جرگه شُعرا و ترانه سرایان راستین تحمیل میکنند.و اعتقادات هنری خود را چونان یک شخصی که تنها گوش دارد و اندیشه نمیکند"از زبان دیگران از بَر میکنند"و سخنان ایشان را قرقره میکنند"بی آنکه به نیک و بد و صحت و ثُقم آن واقف باشند"حال که آن اشخاص"معروف و محبوب باشند و یا تئوریسیّن هایی!!!! که در ترانه خانه ها و نشستهای شاعرانه و فرهنگسراها"فعالیت میکنند.حال ممکن است که آن شخص بانویی باشد(م.ب) که برای خرید مایحتاج منزل از خانه خارج شده و در مترو و خیابان با اشخاصی مرتبط با مافیای موسیقی"آشنا شده و  با دادن 2 ترانه به نقّال های معروف"اینک به مقام تدریس ترانه سرایی در دانشگاه نیز نایل آمده باشند و یا اشخاصی که بر کُرسی داوری در باب هنر ترانه و ترانه خوانی در برخی رسانه های و شبکه های ماهواره ای بدون کوچکترین شایستگی و دانایی در این علم تخصصی "تکیه زده باشند.چه بسا امروزه تعاریفی در باب این هنر هست که با وجود رواج عقیدتی آن"کاملا اشتباه و باطل است که ما نیز بدان خواهیم پرداخت.

3:اما دسته سوم:جنبندگانی که با پول وارد این عرصه شده و قصدی جز بی حیثیّت نمودن این هنر ندارند"و متاسفانه میبینیم که در برخی موارد(که روز به روز" رو به فزونی مینماید)آثار و عناوین ایشان توسط برخی رسانه های ارتباطی"اعم از ماهواره و شبکه های اجتماعی"و حتّی صدا و سیما ساپورت میشود و بدلیل تزریق پول در این عرصه گاه آهنگسازان بزرگی نیز با ایشان همکاری(لاجرم)میکنند.و بدلیل بی هویّت بودنشان هیچ هراس و عِبایی از این تزریق فحشا در روان مخاطب خود ندارند.و نسلی که 10 سال است که آثار خوب را به ندرت دیده و شنیده و منهج صحیح این هنر را از بزرگان این هنر ندیده و نشنیده"پس ترانه و موسیقی را تنها بر همین پایه میبیند.حال ما بر این هستیم که تا یک شوک کوچک هم که شده بر این تابوی سکوت و بخل وارد کنیم و برخی از اصولی را که برخی هنرمندان و صاحب سبکان بزرگ که موظف به پرداخت زکات علم خود که نشر آن است"هستند و نشر آن را نوعی تخته شدن دکّان خود میدانند را برای یارانمان باز کنیم.تا شاید حتی برای1 نفر نیز که شده مفید بی اُفتد.و بیشتر سعی ما بر این است که کلام را از خاستگاه و میلاد آن بصورت پایه ای و سَنَدی و کاملا اصولی "تا مسیر کنونی اش دنبال کنیم و نیز موسیقی را که جزء لا ینفک ترانه است" در کنار کلام دنبال کنیم.و علاوه بر تعاریف کلیدی و بدون تعارف و حاشیه "در باب ماهیّت و رسالت شعر و ترانه و ترانه سرا"اقدام به آموزش اصول حرفه ای ترانه سرایی از خلق ایده تا مرحله اجرا و باید ها و نبایدهایش بکنیم"و در این بین تمامی سند ها و شواهد تاریخی را که از آدم تا خاتم"در باب این هنر آمده"بررسی کنیم و در این بین نظرات شعرای عتیق و حال حاضر "و نیز اعاظم و منتقدان"فلاسفه"و اندیشمندان ادبی" از قُدما  تا کنون را در این باب مطرح میکنیم"و تفاوت های شعر و ترانه را که همواره سوال سواد اعظم دوستان و هنرپویان بوده را بطور کاملا حرفه ای و با زبان ساده بیان کنیم.و در این بین گریزی نزد اساتید معروف این حرفه خواهیم زد و پای سخنان ایشان نیز خواهیم نشست.و باز کارشناسان و دوستانمان اقدام به نقد عملی و کیفی بر روی برخی آثار(برای آشنایی با یک اثر نمونه)خواهند نمود"که دوستان میتوانند آثار خود را برای نقد و اصلاح بصورت علنی و یا بصورت خصوصی(با ایمیل)ارسال کنند که در صورت ارزشمند بودن آثار در سایتهای برتر هنری و مراکز ادبی و انجمن های ترانه با نام  خودشان منتشرخواهد شد. در این بین همانند"دوره های گذشته اگر دوستان سوال و یا پیشنهاداتی در تمامی مقولات منتصَب به شعر و ترانه دارند"میتوانند"با ما مطرح کرده و در میان بگذارند"که تمامی آنها مطالعه و در صورت امکان به تمامی آنها پاسخ داده خواهد شد و بزودی موعد انتشار این مطالب در این وبلاگ و سایر سایتهای مربوطه اعلان خواهد شد.. پل  ارتباطی ما با شماجهت هرگونه سوال وپیشنهاد و انتقاد:

KasraMehregan021@Gmail.com

و یا بصورت مستقیم در قسمت نظرات این وبلاگ(برای عموم)و یا به ایمیل انجمن ترانه(مُختص اعضاء انجمن)مطرح نمایند.