ترانه نوین

گزیده عاشقانه های کسری مهرگان به کوشش((هانیه سالاری))

ترانه نوین

گزیده عاشقانه های کسری مهرگان به کوشش((هانیه سالاری))

۳ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۶ ثبت شده است

میروم" تا که بمانم در" خیال خیس چَشمانش...

تا پناه و "مرهمی باشم"به زخم آرزوهایش.

میروم از غُربت چشمش"هزاران زخم بردارم...

که خورشید نگاهم را به دست سایه بسپارم.

کنون عمریست بی حاصل"گریزی گشته بی  روزن:

تب دلدادگی در او " امید زندگی در من

خوشا مرهم شدن بر زخم آن چشمی"

که خنجر بر تمامت زد...

خوشا"مَاءمن شدن بر غُربت دستی:

که آتش بر کُنامت زد...

خوشا سَر رفتن از رویا"در این طُغیان بی پایان

خوشا حُکم سحرگاه و""خوشا تبعیدِ در باران...

در این حریق مرگ روزافزون"خوشا پروانگی در خون

چو لیلا عاشق فرهاد" چو شیرین غافل از مجنون

...................................:


تو آسوده بخواب امشب" که من جای تو بیدارم

بذار تا خستگیهاتو" به سنگِ سینه بسپارم

برای خواب چَشمونت"قلندر واره بیدارم

بذار از ساحل پِلکات" یه دریا بوسه بردارم

بخواب" زخمی تر از گریه"گُل بارونیه دردم"

دعا کن"قصّه زیبا شه"به آغوش تو برگردم

توی گریه دُعا کردم"به زیر گریه ی بارون

خدا ...چشمامو بردار و " ولی دنیاشو برگردون

ببین به حُرمت اشکات"چه مومنانه ویرونم

نگاهم کن"چه پاییزم".نگاهم کُن:زمستونم

من از عشق و من از بودن"فقط دستاتو میدونم

من از شعر شبِ دریا"فقط چشماتو میخونم

بی تو"بر تو گریه کردم"از تو با تبر"شکفتم

بی تو از غزل شَنیدم"با تو از"ترانه گُفتم

با تو از ستاره گفتم" توی گریه قد کشیدم

غصّه هامو دوره کردم"تا به اسم تو رسیدم

از تو با ترانه گفتم " چشمای خاطره تر شد

اشک من گریه افتاد" قطره قطره شُعله ور شد

:برای ظلمت چشمات"بدنبال یه فانوسم"

تو رو آغوش میگیرم " تنِ دَرداتو  میبوسم

رو لبای پینه بستم"طعم اشکاتو چشیدم

عطرتو بغل گرفتم"یادتو نفس کشیدم

تحمّل کن"تمام من"که صبح قصّه نزدیکه

 طلوع زنده بودن باش"که راه مرگ تاریکه

وای اگه چشمای تو یاری کنه"پُره از" حماسه میشمو جنون

واژه واژه با صدا قَد میکشم"نغمه سوز "غزلسرا" ترانه خون

وای اگه لبخند تو یاری کنه"از گناه این جماعت میگذرم

"این جهان ارزونی آدمکاش "تو رو با خودم از اینجا میبرم

با کدوم ترانه میشه"؟ غم چشماتو  بگیرم

 تو بجای من بخندی"من بجای تو بمیرم

تو ای شرجی تر از بارون" نرو از صحن این خونه

ببین این مرد دیوونه " جداییتو نمیتونه

من از درد سکوت تو"به این ترانه" رو کردم

دعا کن قفل شب واشه"به آغوش تو برگردم.

 ((کسری مهرگان...

 

به قاصدک شعله نکش

ستاره رو پرپر نکن

با برق تنسوز نگات

خورشیدو خاکستر نکن

خورشیدک فال منو

تو صحن شب رها نکن

خاطره رو به شب نبر

ماهکو زابراه نکن

یه مرد شرقی از قفس

در انتظار رفتنه

به پای قصّه هاش بشین

حریص از تو گفتنه

اون مرد شب شکسته که:

بی تو به قعر شب رسید

به حرمت نگاه تو...

رو ماه شب.خط میکشید

بی تو شکست و گُر گرفت

تو.حریق سرد گریه هاش

بیاد لبخند تو بود

تو هق هق شبونه هاش

هجرت تنگداز تو

حرمت شعراشو شکست

تو  حصر شب.خاطره شد

به خاک انزوا نشست

بُغچه ی یادگاریاش

لبالب از خاطره بود

غُسل . به گریه میگرفت

وقتیکه از تو میسرود

اون مرد شب شکسته که   

بی تو به قعر شب رسید

برای تکیه گاه تو

چه مومنانه قد کشید

گلواژه ی ترانشو

برای موهای تو چید.

ترانه سرا:کسری مهرگان





          (همگُریز)


بخون که با صدای تو"فردای قصّه روشنه

بذار که تیشه صدات"بُت سکوتو بشکنه

تو این شب خاکستری"ستاره پر نمیزنه"

شب شبه عاشقانه نیست"شب"شبه "شب شکستنه

شاید تو این هجوم درد"زجّه ما ترانه شد

مرثیه حضور ما"حدیث عاشقانه شد